چیزی ننویس
نظر هم نگذار
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدمها عادت دارم ...
برچسبها:
ازتــــــو گـــفتن سوزش چشم می آورد و از تــــو نــــگفتن تورم گلو! چیزی ننویس نظر هم نگذار همان که بخوانی بس است من به بی محلی آدمها عادت دارم ... برچسبها: پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:, 19:18 ashkan
جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, 11:5 ashkan
میگی مهم نیست...
ولی وقتی اسمشو میشنوی،داغ دلت تازه میشه... میگی مهم نیست... اما تا بهش فکر میکنی،اشک تو چشمات جمع میشه... میگی مهم نیست... اما تو تنهاییت همش به فکرشی... اما بعضی وقتا دستت میره سمت شمارش..که زنگ بزنی..نزنی.. اما دلت واسه صداشو خنده هاش لک زده. اما شبا تا صبح خوابت نمیبره و با خودت میگی: یعنی داره چی کار میکنه؟اونم به من فک میکنه؟ میگی مهم نیست... اما میدونی چقدر مهمه. میدونی چقدر دوسش داری.پس نگو مهم نیست.بگو مهمه...اما.... نیست... ولی خودت میدونی که هست......
برچسبها: پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:, 23:18 ashkan
بی شرف! اینهمه زیبا شدنت کافی نیست؟ در دل هر غزلی جا شدنت کافی نیست؟ آینه آینه تالار ِ فریبایی ِ توست هر طرف محو ِ تماشا شدنت کافی نیست؟ اینهمه سیب نچین حضرت ِ خاتون ِ شگفت! نقش ِ تکراری ِ حوا شدنت کافی نیست؟ هر که یکبار تو را دیده شده مجنونت رحم کن بانو ! لیلا شدنت کافی نیست؟ گفته بودند پریناز، نگفتند اینقدر مایه ی ِ رشک ِ پری ها شدنت کافی نیست؟ لعنتی! ماه نشو، اینهمه شب قصه نگو شهرزاد ِ شب ِ یلدا شدنت کافی نیست؟ ملکه! اینهمه سرباز ِ عسل ریز بس است شهد ِ کندوی ِ غزلها شدنت کافی نیست؟ آی پروانه ترین پیرهن ابریشم ِ رقص! دشت تا دشت شکوفا شدنت کافی نیست؟ موشرابی ِ لب انگوری ِ چشم الکل ِ مست! پیک ِ هر بی سر و بی پا شدنت کافی نیست؟ دست بردار از این دلبری ات یعنی چه هر طرف ورد ِ زبانها شدنت کافی نیست؟ من که هر ثانیه ای بی تو برایم قرنی ست در دلی تنگ چنین جا شدنت کافی نیست؟ خسته ام می روم از بندر، توفانی کاش مرد ِ آواره ی ِ دریا شدنت کافی نیست؟ برچسبها: پنج شنبه 26 تير 1393برچسب:, 17:34 ashkan
به چه می خندی تو؟
برچسبها: چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:, 9:6 ashkan
افکارم را که میکاوم... زندگیم را همانند شمعی میبینم که سو سو کنان در امواج باد تمام تلاشش را میکند تا روشن بماند..... افکاری که زندگی را در تو میبیند... و نیستی را بدون تو.... تنها دلم به خیال رسیدن به تو خوش است... خیالی که دمی در نظرم باطل میشود و دمی مورد قبول.. همانند پرنده ای که دلش را به خوده نان های قبل از تله خوش کرده است... بودن یا نبودن برایم معنایی مبهمی دارد بودنی که به رشته موی نازکی بند است.. امید زندگیم را باد برد رفتنت همانند زلزله ای 10ریشتری بود که ابادی دلم را با خاک یکسان کرد رفتنت همانند سرطانی بود که اهسته از درون خرابم کرد.. همانند کشیدن چاقویی کند بر گلویم. خیالت بر این بود که مدتی بعد به فصل فراموشی زندگی من میرسی کاش چنین بود.. کاش همانند زندگی که تورا ازم گرفت فراموشی هم یادت را میگرفت ولی این دو هماهنگ نبودن خودت رفتی ولی یادت نرفت هر شب در پی دلیل رفتنت تمام خاطراتمان را مرور میکنم لابه لای خاطراتمان به دنبال دلیل سرد شدنت میگردم ولی چیزی پیدا نمیکنم دنبال کوچکترین بدی یا بد خلقی از خودم میگردم هر شب خودم را جایی تو میگذرام همیشه به تنها دلیلی میرسم که خشکی چشمانم را میگیرد تنها گزینه ای که میماند وجود نفر سومی هست هیچ دلیلی به اندازه این اتیشم نمیده فقط نمیدونم جواب این اشکامو کی میخواد بده همین...... قلبم همانند قبرستانی هست که تنها وجود تو در ان خاک شده..... تا ابد یادت، نگاهت، دستان کوچکت، لطیفی صورتت، در نظرم میماند. قلب هر انسان اندازه مشت اوست... یادته یه بار دستتو مشت کردی بهم گفتی اینو میبینی؟؟؟ تو تو اینقد چیزی جا شدی؟؟؟ من جا نشدم... ولی تو جا شدی.... جوری پر شده که دیگه جایی هیچکس نمیشه..... تا ابد دوست دارم چه باشی چه نباشی
برچسبها: پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, 23:2 ashkan
یه دل زخمی، تکه به شونه های یه دیوار برچسبها: چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, 9:10 ashkan
یه گردنبند یه قلب نیمه کاره یه تابلو با یه عینک رو دیواره که تو دادی بهم یادگاری که هر روز تو دلم آتیش میکاری بگو منو به دست کی سپردی که من رو با خودم اینجا میکاری
منو نسپار به فصل رفتهء عشق می خوام لبریز احساس تو باشم به من فرصت بده دنیایی از نـور توو چشمای قشنگ تـــــو بپاشم نگـــــــــاه کن سایهء گرم خیالم چه آروم روی رویاهات می شینه نگاه کـــــن آسمـون چه با محبت از اون بالا دوتامونو مـــــی بینه نمیبخشمت..... به خاطر اینکه تمام سالهای باقی مونده زندگیمو ازم گرفتی هر روزم خیس اشکه.... جواب هر قطرشو باید بدی زندگی منو داغون کردی تا به زندگی خودت برسی یعنی اون بالا کسی هست؟؟؟؟ میگن عادله... قاضی خوبی هم هست امیدوارم منو از این وضع نجات بده اگه نده خیلی زود میرم پیشش خیلی زود.... برچسبها: جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, 17:55 ashkan
داری میری خداحافظ/ ولی یاد تو میمونه قدمهاتو تندتر کن/ که رفتنت عذابم میده
داری میری برو اما/منو به خاطرت بسپار
که هر روزم بدون تو/شبیه مرگ میمونه
تو اونجا غرق خوشحالی/ من اینجا غرق تنهایی
تو با عشقت هم آغوشی/ منم با خاطرات تو
داری میری برو اما/ بدون زنده نمیمونم
همیشه خاطرت باشه/ که من با رفتنت مردم
دعا کردم که برگردی/ ولی دیدم نمیمونی
امیدوارم که مرگ من/ تو رو راحت کنه از من
داری میری؟ نرو برگرد/منو تنها نذار اینجا
بدون تو نمیتونم/ بدون تو میمیرم
ashkii
برچسبها: سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, 14:36 ashkan
شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, 19:32 ashkan
روز تولدم اشنایی با تو بود مرگم دست خدا نیست سرنوشت و زندگیم در دستان کوچک توست خداوندا...... مرا از جهنمت نترسان جهنم تو بهشت من است زندگیم جهنمی شده که هر روز مردن و زنده شدن را تجربه میکنم تمام ارزوهایم بر باد رفت کودکی و نوجوانی را گذراندم ولی جوانی را ندیدم با راهی اشتباهی به پیری رسیدم تنها یک ارزو در سرم مانده است تنها یک امید برایم مانده است تنها مــــــــــــرگ برچسبها: سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, 7:51 ashkan
كاش بودي تادلم تنها نبود تا اسير غصه فردا نبود زندگي اينگونه بي معنا نبود قصه گوي غصه غمها نبود بي خبر از موج واز دريا نبود اينچنين پرسوز وپرسرما نبود بعد تو اين زندگي زيبا نبود برچسبها: دو شنبه 10 دی 1391برچسب:, 22:55 ashkan
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست ناچار این پرواز را این بار باور میکنم یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم برچسبها: دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, 18:32 ashkan
هر شب در کنج تنهای خودم مینشینم... از دست افکار آینده،به گذشته ی خود پناه میبرم.... فراموشی خاطرات قبل از تو و یاد خاطرات با تو... به خاطراتی میرسم که هر بهایی برای تکرارش خواهم پرداخت... به روز های که احساس میکردم خوشبخت ترین انسان زمینم... خیال رفتنت را خیالی بیهوده و باطل میدانستم که اکنون کمی رنگ واقعیت به خود گرفته... خیالی که اکنون ثانیه ها را مانند پُتکی بر سرم مینشاند... همیشه نگاهم را به تابلویی میدوزم که هر روز امید چند روز زندگی را در دلم روشن میکرد... تابلویی که هر روز ماندنت را در دلم زمزمه میکرد... "چه کسی میداند... چشم من از فاصله ها نمناک است... به تو می اندیشم.... چشم بگشا که مرا خواهی یافت... که به خود میگویم..... زندگی بی تو...... سر به سر غمگین است..." چشم میگشایم، ولی چیزی که میابم تو نیستی.... حرف هاییست که بوی رفتن به خود گرفته است..... کلامیست که هر لحظه تصویری از چگونه رفتنت را در ذهنم طراحی میکند.... در آخر با بغضی همیشگی به تنها امیدم چنگ میزنم.... خداونــــــــــــــــــــــــــــــدا.........!!! من مفهوم قسمتت را نمیدانم.... ولی تو که مفهوم طاقت و جدایی را میدانی!! پس به بزرگی خودت اخرین خواسته ام را پاسخ مثبت ده..... همیــــــــــــــــــــــــــــــن......... ashkii برچسبها: یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, 21:15 ashkan
گذشته های تکرار نشدنیی که تکرار نشد.... برچسبها: شنبه 18 آذر 1391برچسب:, 16:58 ashkan
مرا ببخش..... مرا ببخش که بودنم با عث آزارت میشود. ببخش که بند بند وجودم تورا میخواهد تورا فریاد میزند.... مرا ببخش که با تمام نداشتن هایم، داشتن های تورا ارزو میکنم.. ببخش که نوازش دست های سرد و سختم روح لطیفت را می آزارد... ببخش که با دوست داشتنم راه انتخاب را به رویت بسته ام... مرا ببــــــــــــخش.... تو خود را بخشیده ای... مرا نیز به کَرَم دل مهربانت ببخش.. دل است دیگر... نمیفهمد.... اگر قرار بود بفهمد نامش را مغز میگذاشتن. ashkii برچسبها: شنبه 18 آذر 1391برچسب:, 10:37 ashkan
كاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گياهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
بسراپای تو لب می سودم
كاش چون نای شبان می خواندم
بنوای دل ديوانه تو
خفته بر هودج مواج نسيم
می گذشتم ز در خانه تو
كاش چون ياد دل انگيز زنی
می خزيدم به دلت پر تشويش
ناگهان چشم ترا می ديدم
خيره بر جلوه زيبائی خويش
كاش در بستر تنهائی تو
پيكرم شمع گنه می افروخت
ريشه زهد تو و حسرت من
زين گنه كاری شيرين می سوخت
كاش از شاخه سرسبز حيات
گل اندوه مرا می چيدی
كاش در شعر من ای مايه عمر
شعله راز مرا می ديدی(فروغ فرخ زاد)
برچسبها: پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, 10:45 ashkan
دوست دارم بارها از تن جدا گردد سر من تا شود تقدیم خاک پات، خون حنجر من دوست دارم عضو عضوم طعمهی شمشیر گردد تا تو لبخندی زنی بر زخمهای پیکر من دوست دارم وقت جان دادن به بالینم بیایی تا بیفتد بر گل رویت نگاه آخر من دوست دارم در هجوم خندههای تلخ دشمن بر تو ریزد همچو باران، اشک از چشم تر من دوست دارم تا به جرم عشق تو، کوچه به کوچه از فراز بامها آتش بریزد بر سر من دوست دارم در کنار دختر مظلومهی تو صورت خود را کند تقدیم سیلی، دختر من
برای مشاهده در ابعاد واقعی بر روی تصویر کلیک کنید.
برچسبها: سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, 8:22 ashkan
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام
برای مشاهده عکس در ابعاد واقعی روی آن کلیک کنید.
برچسبها: سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, 8:11 ashkan
تو هیچ وقت نگفتی که دوستم داری
چنین کنم دل خود را عزیز دلداری
کبوترم شده بودی کنون کبوتر باز
تو میله های قفس را عزیز می داری ؟
تو ساربان و تو لیلاو تو دلیل سفر
به خواب رفته مسافر,نمی کنی یاری؟
قسم به بغض دو چشمت کویر می مانم
کنون که بر گل خشکیده ای نمی باری
شعار نیست نگاهم گواه عشق من است
صلیب گم شده ای در فریب شنزاری
تو نیستی که ببینی چگونه این دیوار
به انعکاس صدایم کندبسی زاری
و شعر بودم و شعری که مقطعش این بود
تو هیچ وقت نگفتی که دوستم داری !
برچسبها: سه شنبه 29 آبان 1391برچسب:, 18:57 ashkan
خدایا! سرده این پایین، از اون بالا تماشاکن، اگه میشه فقط گاهی بیا دست منو ”ها” کن!
خدایا سرده این پایین،ببین دستامو،میلرزه،
دیگه حتی همه دنیابه این دوری نمی ارزه!
خداگاهی که دلتنگم،ازاون بالا تو میبینی،
بگو گاهی که غمگینم،توهم دلتنگ وغمگینی؟
خدایا! وقت برگشتن،یه کم با من مدارا کن،
شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جاکن!
برچسبها: شنبه 20 آبان 1391برچسب:, 9:51 ashkan
بیا برگرد که تنهای امونمو برید بیا برگرد که ثانیه هام به اخرش رسید با تو بودن خوبه حتی تو خوابم قشنگه شدم یه ادمی که داره با تقدیر میجنگه کار دلم فقط با نبودت گریه زاری شده جایی خالیت خیلی وقته زخم کاری شده خیلی سخته شکستن غرورمو میگم ولی شکستم نشستم تورو نمیدیدم وقت بیکسیام منمو خودکارو کاغذم چجور دلت اومد بگیری نگاهتو ازم چقد غریبم اینجا چقد دلگیر هوا نفس نمیکشم بدون تو مسمومه هوا نمیدونم چرا تورو با بدیات خواستم نمیدونم چرا همیشه دوست داشتم بیا برگرد که نبودت هر روزش یه درده همون پاییزیم که اسیر پاییزه سرده برچسبها: پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, 23:5 ashkan
عشق را تن پوش جانم میکنی چتری از گل سایبانم میکنی ای صدای عشق در جان و تنم آن سکوت ساده و تنها منم
من پر از اندوه چشمان توأم آشنای دل پریشان توأم
آتش عشق تو در جان منست عاشقی معنای ایمان منست
کی به آرامی صدایم می کنی از غم دوری رهایم می کنی
ای که در عشق و صداقت نوبری کی مرا با خود از اینجا می بری ؟
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد ..
برچسبها: دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, 12:58 ashkan
رهـــا شو از همه دنیا یه امروز با دلم سر کن ،
منو مثــل نگاه عشق
مث زندگی باور کن ،
واسه قلب منه عاشق
همیشه فرصتا کوتاس ،
به من فرصت بده امروز
چقد این فرصتا زیباست ،
ببین خورشید با عشقش
می تابــــه رو تن دنیا ،
زمین می بوسه خورشیدو
پر از عشقه هوا حالا ،
یه امروز روز عشاقه
بذار مال منــم باشه ،
نگاه گم شده ت امروز
بذار با عشق پیدا شه ،
با عطر مهربونیهات
هوامو تازه کن بازم ،
تو باشی قصه ی عشقو
من از نو با تو می سازم...
برچسبها: شنبه 13 آبان 1391برچسب:, 9:31 ashkan
من به این ثانیه ها دلشادم ؛
به همین تنهایی..به همین لحظه که گم می شوم و
تو مرا می یابی..
به همین زمزمه های زیبا ، که پر از نور امید است دلم
آی غم ها کجایید که من می خندم..
ور نه یک ثانیه بی دغدغه ماندن سهل است..
و محال است که یک لحظه ز یادم بروی..
کاش میدانستم که چرا روز و شبم با تو گره خورده ولی
باز هم باک ندارم که دلت مال من است..
کاش میدانستی که کسی هست در این سوی زمین
که همه دار و ندارش شده تـــــــــــو...
برچسبها: جمعه 12 آبان 1391برچسب:, 18:8 ashkan
تو با مني هرجا برم مهر تو بند جونمه
عشقت نميره از سرم تو پوست استخونمه يه دم اگه نبينمت يه دنيا دل تنگت ميشم نگاه دريايي تو آبي روي آتيشم واست دلم واست تنم واست تمام زندگيم از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگيم نم نم بارون چشام گواه عشق پاکمه هم نفس قسمت من دوست دارم يه عالمه قشنگترين خاطره هام با تو و از تو گفتنه آرامش وجود من صداي تو شنفتنه برچسبها: جمعه 12 آبان 1391برچسب:, 9:8 ashkan
حرفها دارم اما...بزنم يا نزنم؟ با توام با تو خا یا!بزنم يا نزنم؟! همه ي حرف دلم با تو همين است كه "دوست........" چه كنم؟حرف دلم را بزنم يا نزنم؟؟؟ عهد كردم دگر از قول و غزل دم نزنم.. زير قول دلم آيا بزنم يا نزنم؟؟؟؟؟ گفته بودم كه به دريا نزنم دل.... اما كو دلي تا كه به دريا بزنم يا نزنم؟؟؟؟؟ از ازل تا به ابد پرسش آدم اين است دست بر ميوه ي حوا بزنم يا نزنم؟؟؟؟؟ به گناهي كه تماشاي گل روي تو بود... خار در چشم تمنا بزنم يا نزنم؟؟؟؟ دست بر دست همه عمر در اين ترديدم بزنم يا نزنم؟؟؟؟ ها؟ بزنم يا نزنم؟؟؟!
برچسبها: پنج شنبه 10 آبان 1391برچسب:, 23:45 ashkan
|